loading...

امام شناسی

Content extracted from http://emamshenasi14.blog.ir/rss/?1739647212

بازدید : 523
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 8:54
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

امام حسن مجتبی می‌فرمایند:

قالَ علیه السلام: أکْیَسُ الْکَیِّسِ التُّقی، وَ أحْمَقُ الْحُمْقِ الْفُجُورَ، الْکَریمُ هُوَ التَّبَرُّعُ قَبْلَ السُّؤالِ .
فرمود: زیرک ترین و هوشیارترین افراد، شخص باتقوا و پرهیزکار می‌باشد؛ أحمق و نادان ترین افراد، کسی است که تبه کار و اهل معصیت باشد؛ گرامی‌ترین و باشخصیّت ترین افراد، آن کسی است که به نیازمندان پیش از اظهار نیازشان، کمک نماید.
[احقاق الحق ج۱۱ ص ۳۰)

بازدید : 523
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 8:54
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

*دو نقطه برای دشمن خیلی مهم بود: یکی همین انتهای محلّ اتصال ایران به عراق در جنوب که عبارت بود از آبادان و خرمشهر و کلاًّ جزیره‌ی آبادان. یک نقطه هم دزفول بود.

*مردم شهر دزفول یکی از بهترین امتحانهای دوران انقلاب و جنگ تحمیلی را در تاریخ به یادگار گذاشتند و قهرمانی ماندگاری را به ثبت رساندند و این اثر شگفت‌آور نتیجه رسوخ و نفوذ ایمان انقلابی تا اعماق روح و جان این مردم است.

*ملت ایران در دوره‌ی معاصر، هر چه عظمت و عزّت در دنیا دارد، به برکت خون رزمندگانی است که در این سرزمینهای خونین حضور یافتند و جان و سلامت و جوانی خود را برای اسلام، برای ملت و برای میهنشان در طبق اخلاص گذاشتند و تقدیم کردند.

*اگر این شهدایی که شلمچه، یادگار آنها و این بیابانهای خونین، حامل نشانه‌های آنهاست، نبودند، امروز در این کشور، از استقلال ملی، از شرف ملت، از اسلام و از هیچ چیز ایرانی، نشان برجسته‌ای نبود.

*من سرزمین شلمچه را یک سرزمین مقدّس میدانم. این‌جا نقطه‌ای است که ملائکه‌ی الهی که شاهد فداکاری مخلصانه‌ی این شهدای عزیز بودند، به آن تبرّک میجویند.

*آمدن شما و احترام به این نقطه، بسیار بجا و بسیار کار صحیحی است. بنده هم خواستم به ارواح طیّبه‌ی شهیدان و به نَفَسهای معطّر جوانان مؤمن، تبرّک بجویم و به این عزیزان احترام کنم؛ لذا آمدم در جمع شما شرکت کردم.

*شرکت من در مجموعه‌ی زائران خاک خونین شلمچه، برای بزرگداشت یاد و نام شهیدان عزیز و مردان بزرگی است که با خون خود، با جهاد و همت خود، با عزم و اراده‌ی خود، نام شلمچه و خرمشهر و خوزستان و ایران را در تاریخ، بلند کردند.

*وقتی ملت ایران با قدرت خرمشهر را از دشمن پس گرفت و هزاران نیروی رزمنده‌ی دشمن را اسیر کرد، در واقع سرنوشت نهایی جنگ نوشته شد.

*باید حماسه‌ی شگفت‌آور هشت سال دفاع مقدس که ملت ایران توانست با دست خالی و با توکل بر خدا در برابر یک تهاجم گسترده‌ی بین‌المللی بایستد و موفق و پیروز بیرون بیاید، برای نسل جوان کنونی و نسلهای آینده شناسانده شود تا آنان با شناخت عظمت و تواناییهای این ملت، راه گذشتگان را با احساس امید و عزت ادامه دهند.

بازدید : 505
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 8:54
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

وفات حضرت زینب (س) را خدمت تمام شیعیان تسلیت عرض می‌فرماییم این متن زنگی نامه این حضرت میباشد امیدواریم مفید واقع شود:

حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ... پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می‌باشد.

در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی‌که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی‌گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی‌که صلاح داند بر این کودک می‌نهد.

هنگامی‌که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند.

امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می‌باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی میباشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام این مولود را " زینب " بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشته ایم.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قنداقه آن مولود گرامی‌را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: به حاضرین و غایبین امت، وصیت می‌نمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری (علیها سلام) شبیه است.

هوش و ذکاوت:

صاحب کتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذکاوت آن بانوى بزرگوار چنین می‌نویسد:

در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است.

و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر می‌کند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل می‌نویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را از حضرت زینب سلام اللّه علیها روایت کرده و می‌گوید: حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..?

دقت کنیم که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فسلفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می‌باشد.

فصاحت و بلاغت:

کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه‌هایى که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می‌باشد. همان بانویى که امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: ?اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة? یعنى:

?اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید که تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى که بشرى تو را تفهیم ننموده است?.

در اینجا مرورى کوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکى از بزرگترین حرکتهاى آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنى امیه را به شدّت لرزاند می‌کنیم:

?به خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود ندریدى.

اى یزید! در آن روزى که خداوند بدنهاى پاک شهیدانمان را حاضر می‌کند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهى شد، امّا می‌دانى در چه حالى؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى که به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون کشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند می‌فرماید: (کسانى را که در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلکه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى می‌خورند). آل عمران: 169

و اى یزید! براى تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى کسى که این مقام را براى تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست که چه جانشین بدى براى خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.

حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی‌و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب هنگامی‌آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.

پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی‌هاشم خط بطلان کشیدند.

صدیقه توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) است. همو که در بزرگواری و کرامتش بسیار سخن‌ها گفته و نوشته اند.

او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در برابر نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.
زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است. این بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.

ایثار، فداکاری، وزانت عقل، صبر و بردباری، علم وسیع و دانش وافر، سخنان سنجیده و منطقی او در فرصت‌های حساس توأم با آن مظلومیت و ستم‌های جانکاهی که به او وارد آمده است، از او چهره یک شخصیت بی نظیر، رزم آور شجاع، جهادگر بی باک و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسیم نموده است که تا چرخ زمان حرکت دارد، تا نسل‌ها در روی زمین حیات دارند و تا زمین دور خورشید می‌گردد این چراغ فروزان، نورافکن جهانیان و نسل‌های آینده خواهد بود.

کرامات

به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند که در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى می‌باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام که حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن حضرت مشکلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته‌هاى خویش نائل گردیده اند.

حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت براى حل مشکلات بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.

به عنوان مثال شبلنجى یکى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار مىنویسد:

?شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در کتابش مشارق الانوار می‌گوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشکلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیده اى در مدح آن حضرت سرودم که مطلع آن چنین بود:

آلِ طاها لَکُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواکُمْ بِما لَکُمْ آلآء

و خدا به برکت آن بانوى گرامى مشکل مرا حل کرد.

وفات آن حضرت:

حضرت زینب سلام ا... علیها، شیرزن دشت کربلا سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات نموده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.

مزار ملکوتى آن حضرت (دمشق/سوریه)، اینک زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشد.

بازدید : 320
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 5:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

امام علی (ع):

« یَاْتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ لا یَبْقی فیهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذ عامِرَهٌ مِنَ الْبِناءِ خَرابٌ مِنَ الْهُدی. سُکّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ اَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَهُ وَ إِلَیْهِمْ تَاْوِی الْخَطیئَهُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْها فیها.

وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَاَخَّرَ إِلَیْها.

یَقُولُ اللّهُ تَعالی« فَبی حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلی اُولئِکَ فِتْنَهً اَتْرُکَ الْحَلیمَ فیها حَیْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ نَسْتَقیلُ اللّهَ عَثْرَهَ الْغَفْلَهِ.»

مردم را روزگاری رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهای آنان نو و تازه ساز است و از رستگاری ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد.

آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند.

خدای تعالی فرماید: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه‌‌‌ای بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنین کرده است، و ما از خدا می‌خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.

بازدید : 526
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 5:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

این متن زندگی نامه امام دوم شیعیان امام حسن مجتبی(ع) است امیدواریم مفید واقع شود:

حسن بن علی بن ابی‌طالب معروف به امام حسن مجتبی (۳-۵۰ق) دومین امام شیعه و بزرگترین فرزند امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است که در ۳۷ سالگی به امامت و خلافت رسید و در سال ۴۱ق با معاویه، صلح کرد. دوره خلافت وی شش ماه و سه روز طول کشید. امام حسن پس از صلح، به مدینه رفت و ده سال در آنجا بود تا اینکه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. عهده‌داری امامت و خلافت و تلاش در جهت اتحاد و همبستگی میان مسلمانان، که در نهایت منجر به صلح با معاویه شد، تصویری کلی از شخصیت بردبار وی به دست می‌دهد. دوران خلافت و صلح امام با معاویه از مهم‌ترین رخدادهای حیات ایشان و نیز صدر اسلام بود که هم در زمان خود سبب اتحاد شد و هم به مثابه آموزه‌ای دینی-اخلاقی در طول تاریخ مسلمانان، به‌ویژه شیعیان، بر چگونگی رویکرد به برخی مفاهیم اساسی مانند اقتدار، جنگ و صلح، تأثیر نهاد. نسب حسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن‌هاشم بن عبدمناف،‌هاشمی‌و قرشی است. او همچنین بزرگترین نوه پیامبر اسلام(ص) از طرف مادرش حضرت فاطمه (س) است.[۱] ولادت امام حسن (ع) در مدینه به دنیا آمد.[۲] بنا بر مشهور، تاریخ ولادت او ۱۵ رمضان سال سوم هجری است.[۳] البته برخی روایات و منابع تاریخی تولد وی را سال دوم هجرت دانسته‌اند.[۴] پس از تولد، پیامبر در گوش او اذان گفت[۵] و در هفتمین روز ولادتش گوسفندی را عقیقه کرد.[۶]


نامگذاری
واژه «حسن»، به معنای نیکو است. این نام را پیامبر بر امام نهاد.[۷] در برخی احادیث این نامگذاری به الهام الهی منسوب است.[۸] بنابر برخی اقوال نام‌های حسن و حسین معادل شبر و شبیر، نام‌های پسران‌هارون هستند.[۹] گفتنی است که این دو نام از نام‌ها بهشتی‌اند که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقه‌ای نداشته‌اند.[۱۰] بر اساس پاره‌ای از گزار‌ش‌ها که در منابع اهل سنت آمده است، امام علی (ع) پیش از آنکه پیامبر پسر او را حسن بنامد، نام حمزه[۱۱] یا حرب[۱۲] را برای او برگزیده بود؛ اما اعلام کرد که در نامگذاری فرزندش، بر رسول خدا پیشی نمی‌گیرد.[۱۳]
کنیه‌هاو القاب
کنیه‌ها تقریباً در همه منابع کنیه امام حسن «ابومحمد» است.[۱۴] خصیبی به جز ابومحمد، ابوالقاسم را هم به عنوان کنیه برای امام حسن آورده است.[۱۵]
القاب القاب مشترک حسنین به نقل از کتاب القاب الرسول و عترته عبارت‌اند از: سبط رسول الله، ریحانه نبی الله، سید شباب اهل الجنه، قرة عین البتول، عالم، مُلهَم الحق، و قائد الخلق.[۱۶] ابن ابی الثلج القاب امیر، حجة، کفِی، سبط، و ولی را القاب خاص آن حضرت شمرده است.،[۱۷] برخی هم القاب دیگری را آورده‌اند، مانند ابن شهرآشوب: «سبط اول، امام ثانی، مقتدی ثالث، ذکر رابع، و مباهل خامس».[۱۸] جز اینها، نام‌ها و القاب بسیاری در منابع شیعی می‌توان جست. مجتبی، زکی، تقی و کریم اهل بیت از القاب معروف ایشان نزد شیعیان است. ابن طلحه شافعی مشهورترین لقب امام را «تقی» و والاترین لقب او را «سید» ذکر کرده است، به این دلیل که پیامبر فرمود: «انَّ ابنی هذا سیدٌ».[۱۹]

همسران امام حسن
درباره تعداد دفعات ازدواج امام حسن و تعداد همسران آن حضرت روایات زیادی ذکر شده است.[۲۰] برخی تعداد همسران او را سیصد،[۲۱] برخی دویست،[۲۲] برخی نود[۲۳] و برخی هفتاد نفر[۲۴] شمرده‌اند. این ارقام مبالغه‌آمیز درباره تعداد همسران آن حضرت با آنچه در منابع معتبر درباره نام همسران و فرزندان ایشان آورده‌اند، تناسبی ندارد.[۲۵] مورخان با تمام تفحصی که در زندگی ائمه داشتند، فقط از نام و نشان هجده همسر گزارش داده‌اند که از این تعداد نام پنج نفر مشخص نیست و فقط نام قبیله‌شان وجود دارد.[۲۶] برخی از زنان آن حضرت که اکثر منابع از آنها نام برده‌اند عبارت‌اند از:
۱.جعده دختر اشعث بن قیس
۲.ام بشیر دختر ابومسعود عقبة بن عمر انصاری.
۳.خوله دختر منظور بن زیاد فزاری.
۴.حفصه دختر عبدالرحمن بن ابی بکر
۵.ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله تیمی
۶.هند دختر سهیل بن عمرو
۷.نَفیله یا رَمله (کنیز).

فرزندان
در تعداد فرزندان آن حضرت اختلاف است. شیخ مفید تعداد فرزندان امام را ۱۵ تن ذکر کرده است:
زید و دو خواهرش ام الحسن و ام الحسین. مادر این سه ام بشیر بود.
حسن بن حسن، ملقب به حسن مثنی. مادرش خوله دختر منظور فزاری بود.
عمر و دو برادرش قاسم و عبدالله. مادرشان کنیزی بود با نام رمله بود.
عبدالرحمن. مادرش کنیز بود.
حسین که به اثرم ملقب بود، و برادرش طلحه و خواهر این دو فاطمه. مادرشان ام اسحق بود.
ام عبدالله، ام سلمه و رقیه دختران آن حضرت که از مادرهای مختلف بودند.[۲۷]
علامه مجلسی از ابوبکر بن حسن نیز در شمار فرزندان آن حضرت یاد کرده است.[۲۸] شیخ طبرسی برای آن حضرت نه پسر و هفت دختر می‌شمارد.[۲۹] ابن جوزی، ابن هشام و واقدی فرزندان آن حضرت را پانزده پسر و هشت دختر می‌دانند و نام‌های آنان را ذکر می‌کنند.[۳۰]
تا آنجا که معلوم است در میان دختران امام (ع) ام‌الحسین به همسری عبدالله بن زبیر درآمد، ام عبدالله به همسری امام سجاد (ع) و ام‌سلمه به همسری عمرو بن منذرین زبیر.[۳۱]

نسل امام حسن
از پسران امام حسن (ع) چهار نفر به نام‌های حسن مثنی، زید، عمر و حسین اثرم دارای فرزند شدند. نسل حسین اثرم و عمرو به زودی از بین رفت و تنها نسل حسن مثنی و زید بن حسن باقی ماند.[۳۲] فرزندان امام (ع) را سادات حسنی می‌نامند.[۳۳] این خاندان در طول تاریخ تحرکات اجتماعی و سیاسی زیادی داشته‌اند. آنان قیام‌هایی در سده دوم و سوم انجام داده و حکومت‌های متعددی در نقاط مختلف کشورهای اسلامی‌بر پا کرده‌اند که بعضی از این حکومت‌ها تاکنون پابرجاست.این سلسله از سادات در برخی مناطق به اشراف معروف‌‌اند. خاندان طباطبایی، مدرس، حکیم، شجریان و گلستانه از شاخه‌های فرعی سادات حسنی هستند.
در دوران پیامبر(ص)
امام حسن هفت سال از عمرش را در دوران پیامبر سپری کرد.[۳۴] امام حسن علاوه بر درک محضر پیامبر در بسیاری از حوادث دوران هجرت همراه ایشان بود، مانند حادثه مباهله. آن حضرت مشمول حدیث کسا و آیه تطهیر شد که از دلایل مهم بر عصمت آن حضرت است. علاوه بر آن همراه برادرش حسین در بیعت رضوان حاضر بود. امام حسن به همراه برادرش، امام حسین، بالای سر آن حضرت هنگام رحلت حاضر بود.[۳۵]
در منابع شیعی و سنی روایات قابل توجهی درباره شأن و جایگاه امام حسن مجتبی (ع) نزد پیامبراسلام(ص) وجود دارد. براء گوید: پیامبر(ص) را دیدم که حسن بن علی روی دوشش بود و در آن حال می‌گفت: خدایا من دوستش می‌دارم، تو نیز او را دوست بدار.[۳۶] در حدیثی دیگری وارد شده است که پیامبر (ص) در حالی که حسن و حسین را بر پای خود نشانده بود فرمود: این دو پسران من و پسران دختر من هستند، خدایا من دوستشان دارم، پس تو نیز دوستشان بدار، و دوست بدار کسی را که آنها را دوست دارد.[۳۷]
در حدیث دیگری نقل است که پیامبر(ص) در شأن امام حسن (ع) و امام حسین (ع) فرمود: «حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت‌اند»؛[۳۸] و نیز فرمود: «این دو فرزندم دو گل خوشبوی من از دنیا هستند؛»[۳۹] «حسن و حسین (یا این دو فرزند من)[۴۰] امام هستند خواه قیام کنند یا صلح کنند؛» «اگر عقل در مردی مجسّم می‌شد همانا حسن بود.»[۴۱]

دوران خلفای سه‌گانه
گزارش‌هایی درباره اعتراض امام حسن(ع) به خلفای ثلاثه وجود دارد. به عنوان نمونه سیوطی در تاریخ الخلفا آورده است: «روزی امام حسن در سنین کودکی بر ابوبکر وارد شد؛ در حالی که وی بر فراز منبر سخن می‌گفت. حضرت بر او بانگ زد و با اعتراض بدو گفت: از منبر پدرم پایین بیا. ابوبکر در پاسخ گفت: به خدا راست گفتی، این منبر پدر توست نه پدر من.»[۴۲]
همچنین درباره حضور حسنین در جنگ‌های منتهی به فتح ایران اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری از پژهشگران از جمله سید جعفر مرتضی عاملی قائلند، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در این جنگ‌ها حضور نداشته‌اند و گزارش‌هایی که بنابر آنها امام حسن در جنگ با ایرانیان حضور داشته، مبنای تاریخی استواری ندارند.[۴۳]
در انتقال خلافت از عمر به خلیفه بعدی و تشکیل شورایی که در نهایت به انتخاب عثمان انجامید، درخواست عمر از امام حسن (ع) برای حضور در این شورای شش نفره به عنوان شاهد، اهمیت بالایی دارد؛ این امر از سویی به جایگاه اجتماعی آن حضرت به مثابه یکی از اهل بیت پیامبر (ص) اشاره می‌کند و از سوی دیگر، از موقعیت فردی وی نزد انصار و مهاجران خبر می‌دهد.[۴۴]
زمانی که عثمان، ابوذر را به ربذه تبعید کرد دستور داد کسی او را مشایعت نکند و با او سخن نگوید، و امر کرد مروان بن حکم او را از مدینه بیرون کند. به همین دلیل، هنگامی‌که ابوذر از مدینه بیرون می‌شد کسی جرئت همراهی او را نداشت؛ با این حال، امام علی (ع) و برادرش، عقیل و حسن و حسین (علیهماالسلام) و عمار یاسر او را بدرقه کردند.[۴۵]
در شورش مردم علیه خلیفه سوم، امام علی (ع) برای حفظ اسلام حسن و حسین (ع) را به خانه خلیفه روانه کرد.البته منابع جزئیات این واقعه را متفاوت ذکر کرده‌اند.[۴۶]
در زمان امامت حضرت علی (ع)
امام حسن (ع) و امام حسین (ع) همراه پدرشان در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان شرکت داشتند.[۴۷]

جنگ جمل
هنگامی‌که ابوموسی اشعری فرماندار کوفه با فرستادگان امام علی (ع) برای مقابله با شورش داخلی (برپاکنندگان جنگ جمل) همکاری نکرد، امام علی فرزند خود امام حسن را به همراه عمار یاسر با نامه‌ای به کوفه اعزام کرد. آن حضرت با سخنرانی خود در مسجد کوفه توانست حدود ده هزار نفر را به میدان جنگ علیه ناکثین بکشاند.[۴۸]
امام حسن قبل از جنگ جمل سخنرانی کرد[۴۹] و امیرالمؤمنین وی را در این جنگ به میمنه (سمت راست) سپاه فرستاد.[۵۰] برخی گفته‌اند که در این جنگ، حضرت علی (ع) به محمد حنفیه فرمود: این نیزه را بگیر و جمل [منظور شتر عایشه است که عده بسیاری در مقابل آن کشته شدند] را پی کن. محمد حنفیه رفت و از شدت تیرباران بازگشت. پس از او حسن نیزه را گرفت و شتر را پی کرد.[۵۱]

جنگ صفین
در جنگ صفین هنگامی‌که امام علی (ع) رزم او را دید برای محافظت از جان او و برادرش حسین (ع)، دستور داد تا آنان را به عقب برگردانند. امام علی (ع) فرمود: «پسرانم را از جنگ باز دارید که از به خطر افتادن جان آن دو بیم دارم و می‌ترسم نسل رسول خدا (ص) قطع شود».[۵۲] در این جنگ، وقتی معاویه جنگیدن امام حسن را دید، کوشید تا وی را با وعده‌هایی از میدان به در کند. به همین منظور، عبیدالله بن عمر ـ فرزند کوچک خلیفه دوم را به میدان جنگ فرستاد تا امام حسن (ع) را با وعده خلافت از میدان به در کند. وقتی عبیدالله، امام مجتبی (ع) را مشغول کارزار دید، نزدیک رفت و گفت: «با تو کاری دارم». امام دست از جنگ کشید و نزدیک آمد. عبیدالله پیشنهاد معاویه را به امام رسانید. امام با تندی فرمود: گویی می‌بینمت که امروز یا فردا کشته خواهی شد، ولی شیطان فریبت داده و این کار را برایت زیبا نموده است تا روزی که زنان شام بر جنازه‌ات بگریند. به زودی خدا بر زمینت می‌زند و جنازه‌ات را با صورت به خاک می‌کشد. عبیدالله به سوی خیمه‌گاه بازگشت. معاویه با دیدن حالت او، خود به جواب پی برد و گفت: "او پسر همان پدر است".[۵۳]
حضرت علی برای جلوگیری از وقوع فتنه و اختلاف بعد از جریان حکمیت، فرزندش امام حسن را فراخواند تا با سخنرانی و با بیان دلیل و برهان، واقعیت امر را بر مردم آشکار کند و امام حسن نیز چنین کرد.[۵۴]
نامه سی و یکم نهج البلاغه وصیت نامه اخلاقی معروف امام علی (ع) به امام حسن (ع) است که در بازگشت از صفین در منطقه‌ای به نام "حاضرین" نوشته شده است.

امامت
بعد از شهادت امام علی (ع) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ه‍.ق. امام حسن(ع) هدایت و امامت مسلمانان را عهده‌دار شد. امامت امام حسن ۱۰ سال طول کشید.
دلایل امامت
۱. روایات پیامبر: «اِبنای هذانِ امامان قاما او قَعَدا (ترجمه: این دو پسرم [حسن و حسین]، امام هستند خواه قیام کنند یا نکنند) »[۵۵] و نیز حدیث دوازده خلیفه: «هم خلفائی یا جابر وأئمة المسلمین من بعدی أوّلهم علی بن ابوطالب ثمّ الحسن والحسین و...».[۵۶]
۲. اشاره امام علی در وصیت‌نامه‌اش به امامت امام حسن.[۵۷]
۳. اجماع اهل بیت و پیامبر (ص) بر امامت ایشان.[۵۸]
۴. عصمت و افضلیت از شرایط امامت است. در زمان امام حسن (ع) فقط ایشان دارای صفات مزبور بودند.[۵۹]

از خلافت تا صلح
پس از شهادت امام علی (ع) مردم برای بیعت به سوی امام حسن (ع) شتافتند. آن حضرت بر منبر رفت و به ایراد خطبه پرداخت. با پایان خطبه، عبدالله بن عباس مردم را به بیعت فرا خواند. امام حسن بیعت عراقیان را با این شرط قبول کرد که با هرکسی که قصد جنگ داشت، بجنگند و با هرکسی که صلح کرد، صلح کنند.[۶۰] برخی، که آماده جنگ با معاویه بودند، از این سخنرانی برداشت کردند که امام حسن قصد صلح دارد.[۶۱] آنان به سوی امام حسین شتافتند؛ اما آن حضرت خود را مطیع برادر دانست. آنان سپس بازگشتند و با امام حسن بیعت کردند. بدین ترتیب مسلمانان در سرزمین‌های مختلف چون عراق، حجاز و ایران خلافت حسن بن علی را به رسمیت شناختند. در این میان منطقه شام که به شدت تحت نفوذ معاویه و یارانش بود در شمار بیعت‌کنندگان قرار نداشت.[۶۲]
بر اساس برخی گزارش‌ها امام حسن قریب به پنچاه روز یا بیشتر، پس از شهادت پدر و بیعت مردم، در زمینه جنگ یا صلح هیچ اقدامی‌نکرد.[۶۳] نخستین اقدام امام پس از بیعت، افزایش صد درصدی مستمری جنگجویان بود.[۶۴]

جنگ با معاویه
هنگامی‌که معاویه از شهادت امام علی (ع) با خبر شد و فهمید که مردم با فرزند وی بیعت کرده‌اند، دو نفر را برای جاسوسی و تحریک مردم علیه امام حسن به بصره و کوفه فرستاد. امام حسن دستور داد هر دو را دستگیر و کیفر کردند.[۶۵] امام حسن (ع) نامه‌ای به معاویه نوشت و خواست که تسلیم شود. وی در پاسخ به امام نوشت که اگر امام تسلیم شود، از اموال عراق هرچه بخواهد به او می‌دهد و بعد از مرگ معاویه هم خلافت به او می‌رسد[۶۶]
بیعت مردم عراق و تأیید ضمنی اهالی حجاز، یمن و فارس و پاسخ صریح امام به معاویه، راهی جز جنگ را برای معاویه، که در صدد تصاحب قدرت بود، باقی نگذاشت. از این رو، معاویه آماده پیکار شد[۶۷] و سپاهی ۶۰ هزار نفری برای حرکت به عراق آماده کرد.[۶۸] وقتی سپاه معاویه از پل مَنْبج، واقع بر رود فرات، عبور کرد، امام حسن (ع) از مردم کوفه خواست آماده جهاد شوند و حجر بن عدی را مأمور بسیج مردم کرد.[۶۹]
با عزیمت سپاه کوفه برای جنگ، امام در ساباط مدائن به سپاه پیوست و در خطبه‌ای مردم را به همدلی و وحدت فراخواند و اصلاح ذات البین را بهتر از تفرقه و کینه و دشمنی برشمرد. از این سخنان مردم چنین دریافتند که امام قصد صلح با معاویه را دارد. از این رو عده‌ای او را به کفر متهم کردند و به خیمه‌اش یورش بردند و شمار زیادی از مردم او را ترک کردند[۷۰] همچنین معاویه در نامه‌ای به عبیدالله بن عباس، فرمانده سپاه عراق، چنین وانمود کرد که امام حسن(ع) از معاویه طلب صلح کرده است و اگر عبیدالله همراهی با وی را بی‌درنگ بپذیرد، وی را ولایت و مال فراوان خواهد داد. عبیدالله نیز به گمان اینکه امام درخواست صلح کرده، در فکر سودجویی شخصی برآمد و به خواست معاویه تن داد و شبانه همراه با شماری، حدود دو سوم سپاه، به معاویه پیوست.[۷۱]
از تأثیرات این رخداد این بود که برخی از رؤسای قبایل عراقی طی نامه‌هایی از معاویه حمایت کردند. بعد از این قضیه معاویه قصد تطمیع قیس بن سعد، که فرمانده سپاه عراق شده بود، را نیز داشت که با شکست مواجه شد.[۷۲] در همین اوضاع بود که معاویه دو نماینده برای پیشنهاد صلح نزد امام حسن فرستاد.

صلح با معاویه
معاویه دو نماینده برای پیشنهاد صلح نزد امام حسن(ع) فرستاد. این نماینده‌ها با بیان اینکه باید از خون‌ریزی جلوگیری کرد، امام را به صلح دعوت کردند. آنان گفتند که خلافت پس از معاویه به امام می‌رسد. معاویه همراه آنان کاغذی سفید با مهر خود نزد امام فرستاد و از ایشان خواست که خود شروط صلح را بنویسد.[۷۳]
شروط و مواد صلح در منابع تاریخی و حدیثی از حیث نوع و تعداد متفاوت است.[۷۴] بر اساس آنچه بَلاذُری نقل کرده، مواد صلح عبارت‌اند از: این صلح‌نامه حسن بن‌علی و معاویة بن ابی سفیان است. با او صلح می‌کند که ولایت مسلمانان را به او بسپارد بدان شرط که:
۱. به کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره خلفای صالح رفتار کند.
۲. کسی را ولیعهد خود نسازد و پس از او کار با شورای مسلمانان باشد.
۳. مردم هرجا باشند بر جان و مال و فرزندان خود ایمن خواهند بود.
۴. معاویه نباید در نهان و آشکار غائله‌ای علیه حسن(ع) برپا کند و یا کسی از یاران او را بترساند.
عبدالله بن حارث و عمرو بن سلمه بر این صلح‌نامه گواه‌اند.[۷۵]
در منابع، زمان‌های متفاوتی برای صلح ذکر شده است، از جمله ربیع الاول سال ۴۱، جمادی الاولی و جمادی الاخره همان سال.[۷۶] مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف ربیع الاول را مشهورتر و صحیح‌تر دانسته است.[۷۷]

از صلح تا شهادت
امام حسن بعد از صلح به مدینه رفت و در آنجا مرجعیت علمی، دینی، اجتماعی و سیاسی داشت. ایشان در مقابله معاویه و طرفدارانش در مدینه و دمشق موضع گرفت و با معاویه مناظراتی داشت که طبرسی آنها را در کتاب الاحتجاج آورده است.[۷۸]
پس از آنکه امام حسن برای حفظ جان مسلمانان و جلوگیری از خدشه‌دار شدن دین ایشان با معاویه معاهده‌ای را امضا کرد، سخت‌ترین دوره‌های زندگی خویش را آغاز کرد. نکوهش اطرافیان، رعایت مناسبات سیاسی، امامت شیعیان از دست دادن بسیار از یاران قدیم و شهادت ایشان از جمله سختی‌های این دوره بود.
این دوره از حیات امام حسن به رغم گوشه‌گیری ظاهری و خانه نشینی یکی از دوره‌های اثرگذار و بسیار دشوار در تاریخ حیات آن حضرت به شمار می‌رود؛ چه از یک سو امامت شیعیان بر عهده آن حضرت بود و از سوی دیگر تغییرات به وجود آمده در مناسبات وی با معاویه کار رسیدگی به امور شیعیان را برای امام دشوار می‌ساخت.
امام حسن پس از صلح میان مردم حاضر شد و در خطبه‌ای‌ ضمن اشاره به این واقعیت که معاویه با او درباره حقش منازعه کرده، به بیان علت‌‌های صلح خود که همانا حفظ جان مردم و جلوگیری از خونریزی بود، پرداخت.[۷۹] معاویه نیز پس از صلح و در نخستین حضورش در کوفه، سخنرانی کرد و عهد‌ها را زیرپا نهاد و ضمن آنکه امام حسن را خواستار صلح معرفی کرد، به امام علی(ع) نیز ناسزا گفت. سپس امام حسن در خطبه‌ای ماجرای صلح و پیشنهاد معاویه را شرح داده و پاسخ بی‌حرمتی معاویه به پدرش را داد.[۸۰]
معاویه با آگاهی از جایگاه امام در ظاهر حرمت ایشان را نگاه می‌داشت برای نمونه در زمان که زیاد بن ابیه در کوفه بر سر قدرت بود طی رخدادی مربوط به آزار یکی از یاران امام، آن حضرت در نامه‌ای او را از رفتار ناشایست برحذر داشت. چون زیاد پاسخ نامه امام را بی‌حرمتی داده بود، حضرت افزون بر جوابیه‌ای تاریخی، موضوع را به معاویه انتقال داد و معاویه همگام با خواست امام حسن زیاد را به شدت نکوهید.
برنامه‌ریزی برای به قدرت رسیدن یزید توسط پدرش یکی دیگر از مهم‌ترین انتقادهای امام به معاویه بود. بر این مبنا که جوانی لاابالی و شرابخوار را بر مسندی عظیم بنشاند. البته رفتار آمر به معروف و ناهی از منکرانه امام در برابر معاویه بسیار نمونه دارد تا آنجا که در مواردی خلیفه را به پیروی از کتاب و سنت پیامبر دعود می‌کرد[۸۱]
به دور از انتقادهای امام معصوم و تن ندادن به خواسته‌های او آن حضرت بر آن بود که تا از میان رفتن معاویه مصلحت بر حرکت مقابله‌جویانه نیست و بر همین اساس بر این معنا پای می‌فشرد. امام در زمان خروج از کوفه یاران را دعوت می‌کند که خود را بریا زمانی مناسب مهیا دارند[۸۲]
زمانی که در قضیه خروج برخی از هوازن در زیر پرچم ستورد بن عُلفه معاویه برای نبرد آماده می‌شد، ضمن درخواست تأیید، حضور امام را نیز در کنار خود ضروری می‌دید. در این میان عملگرد هوشمندانه امام و بهره جویی و اعتبار دهی به سخنی از حضرت علی در تفکیک برخطا رفتگان از کافران[۸۳] لزومی‌بر پیروی و پذیرش درخواست وی نمی‌بیند؛ لذا از قرارگرفتن در زیر پرچم معاویه خودداری می‌کند، بدون آنکه خدشه‌ای آشکار در مناسبات ایشان روی دهد.[۸۴]
در روایت است که معاویه به رغم رفتار موجه خود در جمع، در خفا حتی فرمان داده بود که ضمن تعقیب شیعیان علی، در منابر به سب وی بپردازند. گماردن فردی مانند زیاد بر ولایت کوفه هم بر همین اساس بوده است.
یاران امام که برخی از آنها در شمار صحابه پیامبر بودند٬ با مشاهده عملکرد معاویه و ولادت او همچون زیاد بن ابیه، لب به انتقاد می‌گشودند، همیشه مورد آزار حکومتیان قرار داشتند. آنچه بر سر عمرو بن حَمق خزاعی در ده‌های پایانی عمر او آمد، نمونه آشکارا از این امر است. عمرو به سبب نقد رفتار معاویه تعقیب و در نهایت دستگیر شد و در زندان کوفه به شهادت رسید.[۸۵]
امام حسن چون از شهادت عمرو آگاه شد، طی نامه‌ای به شدت معاویه را نکوهید[۸۶] از دیگر نمونه‌های شیوه عملگرد معاویه در شکستن عهد خویش باید به رفتار او با حجر بن عدی و یارانش اشاره کرد که در ادامه انتقادهایی شدید، در کوفه دستگیر و به دمشق روان گشتند و سرآنجام به شهادت رسیدند.[۸۷] به این فهرست می‌توان نام رشید هَجَری از یاران پارسای امام علی(ع) را هم اضافه کرد که برخلاف خواست امام حسن(ع) در مجموعه شروط صلح، به شهادت رسید[۸۸]
در کل بخش پایانی زندگی امام حسن که دربردارنده برخی سفرها به حجاز و دمشق هم هست[۸۹] دوره‌ای دشوار بود و امام تنها با درایت و شکیبایی این دروه گذار را پشت سر نهاد و عملا زمان را برای امامت برادر خویش امام حسین مهیا نمود.

مرقد امام حسن مجتبی(ع) در قبرستان بقیع
بنابر مشهور، شهادت امام حسن در سال ۵۰ هجری قمری رخ داد.[۹۰] بیشترین نقل‌ها درباره روز شهادت آن حضرت مربوط به روزهای آخر ماه صفر[۹۱] و ۲۸ صفر است. روز هفتم صفر[۹۲] و حتی یکی از روزهای ماه ربیع الاول[۹۳] نیز به عنوان روزهای وفات آن حضرت ذکر شده است. به گفته شیخ مفید آن حضرت در هنگام شهادت ۴۸ ساله بود.[۹۴] با توجه به اختلاف اقوال درباره تاریخ وفات، مدت عمر وی نیز اختلافی است.[۹۵]
بنابر بیشتر منابع شیعه و سنی، امام حسن(ع) با خوردن زهر به شهادت رسید.[۹۶] البته در برخی منابع غیرشیعی از مرگ طبیعی ایشان بر اثر بیماری سخن به میان آمده است.[۹۷]
بنا بر نقلی معاویه کسی را نزد جعده دختر اشعث بن قیس (همسر امام حسن) فرستاد که من به تو صد هزار درهم می‌دهم و تو را به همسری پسرم، یزید، درخواهم آورد، به شرط آنکه حسن را زهر دهی. جعده امام را مسموم کرد و معاویه پول را به او داد؛[۹۸] ولی او را به همسری یزید در نیاورد. ابن سعد به شهادت رساندن امام را به یکی از خادمان امام نسبت داده است.[۹۹] نیز بنا بر نقلی دیگر این کار به تشویق معاویه و به دست دختر سهیل بن عمرو، همسر دیگر امام، صورت گرفته است.[۱۰۰] با توجه به شرایط آن دوران که معاویه امام حسن را سدی در برابر ولایتعهدی یزید می‌دید، به نظر می‌رسد روایات مربوط به مسموم شدن امام توسط جعده بنت اشعث معتبرتر باشد.[۱۰۱]
بنابر برخی اقوال امام پیش از شهادت چندین بار مسموم شده بود، اما از مرگ رسته بود.[۱۰۲] یعقوبی می‌نویسد: «امام حسن(ع) هنگام مرگ به برادرش حسین(ع) گفت:‌‌‌ای برادر من این سومین بار است که مسموم می‌شوم و مانند این بار مسموم نشده‌ام و من امروز می‌میرم پس هرگاه درگذشتم مرا با پیامبر خدا دفن کن چه هیچکس به نزدیکی او سزاوارتر از من نیست مگر آنکه از این کار جلوگیری شوی که در آن صورت نباید به اندازه حجامتی خون‌ریزی شود».[۱۰۳]

تدفین
بنا بر روایت شیخ طوسی[۱۰۴] امام حسن به برادرش، امام حسین، وصیت کرده بود او را در کنار مدفن پیامبر اکرم به خاک بسپارند؛ اما اگر کسانی مانع این اقدام شدند، هرگز پافشاری نکند، مبادا خونی ریخته شود. در نقلی دیگر امام حسن وصیت کرده بود جسدش را پس از غسل و کفن برای تجدید عهد نزد قبر رسول خدا ببرند و سپس در کنار مادربزرگش، فاطمه بنت اسد، دفن کنند.[۱۰۵]
هنگام آوردن جنازه آن حضرت برای زیارت قبر رسول خدا، مروان به همراه هزار تن از یارانش با سلاح در مراسم حاضر و مانع از زیارت شدند.[۱۰۶] به روایت ابوالفرج اصفهانی عایشه در این کار همدست آنان بود؛[۱۰۷] ولی بنا به نقلی دیگر عایشه وقتی اوضاع را چنین دید، برای آنکه کار به جای خطرناکی نرسد، مانع از دفن جنازه امام حسن در کنار قبر رسول خدا شد.[۱۰۸] سرانجام امام حسین جنازه برادر خود را در قبرستان بقیع دفن کرد.[۱۰۹]
آمده است که سعید بن عاص، حاکم مدینه، با درخواست امام حسین بر پیکر امام حسن نماز خواند؛[۱۱۰] ولی با توجه به وجود روایات درباره اینکه امام معصوم را فقط امام معصوم می‌تواند غسل دهد و بر آن نماز بخواند، به نظر می‌رسد که امام حسین خودش قبلاً بر جنازه برادر نماز خوانده است، ولی در قبرستان بقیع برای رعایت تقیه به سعید بن عاص تعارف خواندن نماز کرده و او این پیشنهاد را پذیرفته است.[۱۱۱]

ویژگی‌ها و فضایل
امام حسن شبیه‌ترین مردم به رسول خدا(ص) در خوی، رفتار و سیادت بود.[۱۱۲] از پیامبر(ص) نقل شده است که خطاب به وی فرمود:‌ای حسن، تو از جهت آفرینش (صورت) و اخلاق (سیرت و رفتار) شبیه من هستی.[۱۱۳] او قامتی متوسط و محاسنی انبوه داشت[۱۱۴] و به رنگ سیاه خضاب می‌کرد.[۱۱۵]
امام حسن(ع) یکی از اصحاب کساء است[۱۱۶] و پیامبر(ص) در جریان مباهله، او و برادرش امام حسین، حضرت علی و فاطمه(س) را نیز به فرمان خدا، همراه خویش برد.[۱۱۷] آیه تطهیر فضیلتی بزرگ برای وی و سایر اهل بیت(ع) است.[۱۱۸]
امام حسن(ع) ۲۵ بار پیاده به حج رفت و سه بار مالش را در راه خدا تقسیم کرد به طوری که کفشش را بخشید و دمپایی را برای خویش نگه داشت.[۱۱۹] (برگرفته از سایت ویکی شیعه)

مطالعه بیشتر
زندگانی امام حسن(ع)، باقر شریف القرشی، ترجمه فخرالدین حجازی، انتشارات بعثت.
رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، انتشارات انصاریان.
عاملی، جعفر مرتضی، تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی(ع)، ترجمه محمد سپهری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی‌حوزه علمیه قم.

منابع
۱.المفید، الارشاد، ۱۳۸۰، ج۲، ص۳.
۲.مفید، الارشاد، ۱۳۸۰، ج۲، ص۳؛ شیح طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۴۰
۳.کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱؛ مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، پاریس، ج۵، ص۲۰
۴.ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، بیروت، ص۱۵۸؛ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱؛ شیح طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۹
۵.ابن حنبل، مسند، ج۶، ص۳۹۱؛ ترمذی، سنن الترمذی، ج۳، ص۳۶؛ ابن بابویه، علی بن حسین، الامامة و التبصرة من الحیرة، ج۲، ص۴۲
۶.نسائی، احمد بن علی، سنن النسائی، ج۴، ص۱۶۶؛ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۶، ص۳۲-۳۳؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۲۳۷
۷.ابن حنبل، المسند، ج۱، ص۹۸، ۱۱۸؛ بخاری، الادب المفرد، ص۱۷۷؛ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۶، ص۳۳ـ۳۴
۸.ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج۱، ص۱۳۷ـ۱۳۸؛ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴، ص۳۶۷ـ۳۶۸
۹.ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۳، ص۱۷۱
۱۰.ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۱۰
۱۱.ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۳، ص۱۷۰
۱۲.حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۶۵
۱۳.شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۵
۱۴.برای نمونه: ابن قتیبه، المعارف، ص۲۱۱؛ مفید، الارشاد، بیروت ۱۴۱۴، ج۲، ص۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج۱۳، ص۱۷۲
۱۵.خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص۱۸۳
۱۶.القاب الرسول و عترته، ص۲۴۷ـ۲۴۸
۱۷.ابن ابی اثلج، تاریخ الائمه، ص۲۸
۱۸.ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، قم، ج۳، ص۱۷۲ـ۱۷۳
۱۹.ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج۲، ص۹
۲۰.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۲۵۳
۲۱.ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، نجف ۱۳۶۷، ج۳، ص۱۹۹؛ مجلسی، بحار الانوار، بیروت ۱۴۰۳، ج۴۴، ص۱۶۹
۲۲.مقدسی، البدء و التاریخ، قاهره، ج۵، ص۷۴
۲۳.مجلسی، بحار الانوار، بیروت ۱۴۰۳، ج۴۴، ص۱۷۳
۲۴.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۲۰
۲۵.مجموعه مقالات همایش سبط النبی، ج۱، ص۷۱
۲۶.زمانی، حقایق پنهان، ص۳۳۸
۲۷.المفید، الارشاد، ۱۳۸۰، ج۲، ص۱۶.
۲۸.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفا، بیروت، ۱۴۰۳ق، چ دوم، ج۴۴، ص۱۶۳
۲۹.طبرسی، فضل بن الحسن، اعلام الوری، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت ۱۴۰۶ق، ص۲۱۲
۳۰.سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، مؤسسه اهل البیت، بیروت ۱۴۰۱ق، ص۱۹۴
۳۱.مصعب بن‌عبدالله، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳، ص۵۰
۳۲.المجدی فی أنساب الطالبیین، ص۲۰۲.
۳۳.الأنساب، ج‌۴، ص۱۵۹.
۳۴.محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰، ج۱، ص۲۴۵؛ ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵، ج۱، ص۳۸۴
۳۵.دیلمی، شیخ حسن، غررالأخبار و درر الآثار، قم، دلیل ما، ص۲۶۸
۳۶.بخاری، صحیح بخاری، ج۲، ص۴۳۲؛ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، مکة المکرمة، ص۲۰۶.
۳۷.سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، مکة المکرمة، ص۲۰۷.
۳۸.سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، مکة المکرمة، ص۲۰۷.
۳۹.مجلسی، بحار الأنوار، ج۳۷، ص۷۳؛ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، مکة المکرمة، ص۲۰۷.
۴۰.المفید، الارشاد، ۱۳۸۰، ج۲، ص۲۷
۴۱.جوینی، فرائد السمطین، ج۲، ص۶۸
۴۲.سیوطی، تاریخ الخلفا، ص۸۰.
۴۳.ن.ک به: عاملی، جعفر مرتضی، تحلیلی از زندگی امام حسن مجتبی، ص۱۷۰.
۴۴.ابن قتیبه،الامامة والسیاسة، قاهره، ج۱، ص۳۰؛ ابن عبدالبر، یوسف، الاستیعاب، ج۱، ص۳۹۱؛ نیز نک: جوهری، احمد، السقیفه و فدک، سراسر کتاب؛ به نقل دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۵۳۴.
۴۵.مسعودی، مروج الذهب، ج۱، ص۶۹۸.
۴۶.ابن قتیبه،الامامة والسیاسة، قاهره، ج۱، ص۴۰ به بعد؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ مالقی، محمد، التمهید و البیان، ص۱۱۹، ۱۹۴؛ مقدسی، مطهر البدء و التاریخ، قاهره، ج۵، ص۲۰۶؛ عاملی، جعفر مرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن، قم، ۱۳۶۳ش، ص۱۴۰ به بعد؛ به نقل دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، مدخل حسن(ع)، امام، ص۵۳۴.
۴۷.الامین، السید محسن، اعیان الشیعة، ج۲، ص۳۷۰.
۴۸.جعفریان حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۱۲۴.
۴۹.المفید، الجمل، ص۳۲۷
۵۰.المفید، الجمل، ص۳۴۸.
۵۱.القرشی، موسوعة سیرة اهل البیت، ج۱۰، ص۴۰۳ پاورقی.
۵۲.قرشی، باقر شریف، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، ص۲۱۹.
۵۳.قرشی، باقر شریف، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، ص۲۱۸
۵۴.قرشی، حیاة الحسن، ص۲۴۵
۵۵.المفید، الارشاد، قم: سعید بن جبیر، ۱۴۲۸ق، ص۲۹۰.
۵۶.کشف الغمه، اربلی، علی بن عیسی، ج۳، ص۳۱۴، دارالاضواء، بیروت؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۰۵ق
۵۷.کلینی، محمد بن یعقوب،اصول کافی، ج۱، ص۲۹۸، دارالتعارف، بیروت، ۱۴۰۱ق
۵۸.شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج۳، ص۱۴۱
۵۹.شافعی، محمد بن طلحه، طالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج۳، ص۱۴۱
۶۰.ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، بیروت، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۲۹
۶۱.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۲۹
۶۲.ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، قاهره، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۴۱؛ شیخ مفید، الارشاد، بیرت ۱۴۱۴، ج۲، ص۷ به بعد؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۸۳
۶۳.بلاذری، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۲۹
۶۴.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۶۴
۶۵.المفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۳۵۰.
۶۶.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۳۱؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۱۳۱۱ـ۱۳۱۴؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین ۱۴۰۸ق، ص۶۲، ۶۴ـ۶۷
۶۷.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین ۱۴۰۸ق، ص۶۸ـ۶۹
۶۸.ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۱۳۱۵
۶۹.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین ۱۴۰۸ق، ص۶۹-۷۰
۷۰.ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۱۳۱۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین ۱۴۰۸ق، ص۷۱ـ۷۲
۷۱.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف ۱۳۸۵ق، ص۴۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره ۱۳۷۹ق، ج۱۶، ص۴۲-۴۳
۷۲.نک: بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۲۸۸-۲۸۹؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف ۱۳۸۵ق، ص۴۲ـ۴۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره ۱۳۷۹ق، ج۱۶، ص۴۳ـ۴۴
۷۳.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۳۷ـ۴۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۱۳۱۶ـ۱۳۱۷؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۷۲ـ۷۴
۷۴.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۴۲؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۱۳۱۸؛ شیخ مفید، الارشاد، بیروت ۱۴۱۴، ج۲، ص۱۴؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ۲۱۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، قم، ج۴، ص۳۳ـ۳۴
۷۵.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۴۱-۴۲؛ شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۶۲
۷۶.مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۸۱؛ ابن اثیر، اسد الغاله، ج۲، ص۱۴ـ۱۵
۷۷.مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۳۰۰
۷۸.طبرسی، الاحتجاج، ج۲، صص ۶۵-۴۵.
۷۹.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۴۳؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۱۳۲ـ۱۳۲۱
۸۰.طبری، ج۴، ص۱۲۴ـ۱۲۵، ۱۲۸ـ۱۲۹؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۴۵ به بعد
۸۱.موسوعه، ۱۶۱ـ۱۶۴
۸۲.قریشی، ج۲، ص۲۸۵-۲۸۶
۸۳.نهج البلاغه، خطبه ۶۱
۸۴.علل الشرایع، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹؛ مجلسی، ج۴۴، ص۱۳
۸۵.ابن حجر، ج۴، ص۶۲۳ـ۶۲۴؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۱۷۳ـ۱۱۷۴؛ مقدسی، ج۶، ص۵
۸۶.آل یاسین، ص۴۷۱
۸۷.طبری، ج۴، ۱۹۸، ج۵، ص۱۰۸؛ ابن حجر، ج۲، ص۳۷ـ۳۸
۸۸.ذهبی، ج۱، ص۸۴
۸۹.نک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۸۷
۹۰.المفید، الارشاد، ۱۴۱۴، ج۲، ص۱۵؛ شوشتری، رسالة فی تواریخ النبی، ص۳۳؛ همچنین برای وفات امام حسن سال‌های ۴۸، ۴۹، ۵۱، ۵۷، ۵۸ و ۵۹ نیز ذکر شده است
۹۱.کلینی، الکافی، بیروت، ج۱، ص۴۶۱
۹۲.شهید اول، الدروس الشرعیه، ج۲، ص۷
۹۳.رک: ابن قتیبه، المعارف، ص۲۱۲
۹۴.المفید، الارشاد، ۱۴۱۴، ج۲، ص۱۵
۹۵.رک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۲۹۸- ۳۰۰، ۳۰۲
۹۶.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۸۰-۸۱؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴، ج۲، ص۱۵
۹۷.ابن قتبیه، الامامه و السیاسه، بیروت، ج۱، ص۱۹۶؛ بلاذری، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۵۹
۹۸.المفید، الارشاد، ۱۳۸۰، ج۲، ص۱۵
۹۹.ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۳۸۶
۱۰۰.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۵۵۔ بلاذری در اسمای ازواج امام حسن یک اسم هند بنت سهیل بن عمرو آورده است.
۱۰۱.Madelung, The Succession T۰ Muhamad, p.۳۳۱
۱۰۲.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۵۵؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۸۱
۱۰۳.یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۴
۱۰۴.شیخ طوسی، الامالی، ۱۴۱۴، ص۱۶۰
۱۰۵.شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴، ج۲، ص۱۷
۱۰۶.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۶۰
۱۰۷.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸، ص۸۲
۱۰۸.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۶۱
۱۰۹.بلاذری، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۶۶
۱۱۰.ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸، ص۸۳
۱۱۱.رسولی محلاتی، زندگانی امام حسن، ص۴۵۲
۱۱۲.اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۰
۱۱۳.مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۴.
۱۱۴.ابن شهر آشوب، ج۴، ص۲۸
۱۱۵.ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۳۷۹
۱۱۶.صدوق، عیون اخبار الرضا، آقا نجفی، ج۱، ص۵۵.
۱۱۷.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۰۴؛ الزمخشری، الکشاف، ج۱، ص۳۶۸.
۱۱۸.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۹۳
۱۱۹.السنن الکبری للبیهقی، ج۴، ص۳۳۱؛ الامام علی(ع) من تاریخ دمشق، ص۱۴۲؛ به نقل از منتخب فضائل النبی و اهل بیته علیهم السلام من الصحاح الستة و غیرهما من الکتب المعتبرة عند اهل السنة، ص۲۷۹.

بازدید : 468
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 5:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

قطب الدین راوندی می‌نویسد:

روزی سلمان فارسی به خانه فاطمه(س) آمد.

آن حضرت(س) را دید که در کنار آسیاب نشسته و به آرد کردن جو برای خانواده مشغول است.

دست بانوی دو سرا، مجروح شده و پینه بسته و خونش بر چوب آسیا لخته بسته است.

در همان حال فرزند کوچکش امام حسین(ع) در گوشه‌‌‌ای از خانه از گرسنگی در اضطراب و گریه است.

سلمان گفت:‌‌‌ای دختر رسول خدا(س)! دست‌های شما از آسیاب کردن مجروح شده است.

فضّه خادمه تان حاضر است چرا این کار را به او نمی‌سپارید؟

حضرت(س) فرمود:

{ اَوْصَانِی حَبیبِی رَسـُولُ اللهِ(ص) اَنْ تَکونَ الْخِدْمَةُ لَها یوْماً وَ لِی یوْماً فَکانَ اَمْسِ یوْمَ خِدْمَتِهَا وَ الْیوْمُ یوْمُ خِدْمَتِی}

رسول خدا(ص) به من وصیت کرده است که خدمت خانه یک روز با او باشد و روز دیگر با من و امروز نوبت من است.

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند،

خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش!

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

بازدید : 756
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 4:34
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

اولین سخنان امام زمان عج حین ظهور چیست؟

وقتے امام زمان صلوات الله علیه ظهور ڪند مے فرمایند:
به نام خداے مهربان و بخشنده، حمدِ خدا ڪه وعده اش رسید و بنده اش را یارے ڪرد و ولیّ اش را بر همه‌ چیز قادر ڪرد و ڪلید‌هاے زمین و آسمان را به او داد و تدبیر ڪائنات را به او بخشید، اے مردم دعوت مظلوم مستجاب شد و شب به پایان رسید و فجر طلوع ڪرد.
منم تا عدل و داد را همه جا پخش ڪنم، من ڪسے هستم ڪه آدم به او عهد بست،
من ڪسے ام ڪه نوح به من عهد بست، پس من برتر از نوح هستم،
من ڪسے ام ڪه ابراهیم به او عهد بست، پس من برتر از او هستم،
من ڪسے ام ڪه موسے به او عهد بست، من ڪسے ام ڪه عیسے به او عهد بست پس من اولے از آنها هستم،
من ڪسے ام ڪه محمد صلے اللّه علیه وآله به او عهد بستند، پس من برتر از او هستم،
من ڪسے ام ڪه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به او عهد بستند، پس من برتر از او هستم،

پس بیایید بیعت ڪنید و حق خود را بگیرید این دست دست خدا و دست محمد و دست امیرالمؤمنین است، محمد منم و من محمد ام، من علے هستم و علے من است، قسم به خدایے ڪه مرا وقار بخشید از این مڪان نروم مگر اینڪه هر حقے را به صاحب حق بدهم، اگر چه ظالم در خاک خاڪستر شده باشد، مگر نمے دانید هر ڪه در قبور است را من زنده مے ڪنم و روز قیامت من حاڪم هستم، من در طور بر موسے تجلے ڪردم، من حجاب را از صورت پوشانده ام برداشتم، من مونس ابراهیم هستم وقتے او را به آتش انداختند، من باقے مانده خدا در بندگان هستم، من ودیعه خدا هستم، من خازن اسرار و باقے مانده اطهار هستم، من تمام ڪننده ادوار هستم، من انتقام گیرنده و نظم دهنده ام ،من پسر تسمیه بیضا هستم، من پسر وحدانیت ڪبرے هستم، من حجاب بزرگ خدایم، من سرّ قدیم خدا هستم، و من سبب متصل بین زمین و آسمان هستم، من وجه خدا هستم ڪه اولیا به او توجه مے ڪنند، من نور اصفیا هستم،
♦آگاه باشید اے دشمنان خدا و رسول و دشمنان امیرالمؤمنین و همسر او صلوات الله علیهم از بعد امروز، روزیِ مادر ما صدیقه صلوات الله علیها بر شما حرام است، از زباله‌هاے دنیا بخورید و براے جواب آماده شوید پس فرار ڪنید امّا به ڪجا فرار مے ڪنید آیا به آسمان مے روید یا زمین یا به ڪوه‌ها ،قسم به خدا هر جا روید پیدا مے ڪنم شما را، اے معشر جن و انس اگر مے توانید همه آسمان‌ها و زمین را طے ڪنید، امّا نمے توانید مگر به وسیله سلطان، من آن سلطان هستم.

روایات در خصوص اولین آیه‌‌‌ای که امام زمان (عج) می‌خوانند چه می‌گویند؟

بر اساس روایات اسلامی‌حضرت مهدی (عج) بعد از ظهورشان در جوار کعبه، ابتدا آیه ۸۶ سوره هود را می‌خوانند: « بقیه الله خیر لکم‌‌ان‌کنتم مؤمنین» سپس می‌فرمایند: « یا اهل العالم أَنَا بَقِیَّهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْکُمْ».‌‌‌ای اهل عالم من ذخیره الهی بر روی زمین و خلیفه او و حجت او بر شما هستم‏».

امام صادق(ع) درباره اولین آیه‌‌‌ای که بعد از ظهور بر زبان مبارک امام زمان (عج) جاری می‌شود، می‌فرماید: آن زمانی که امام مهدی(ع) ظهور می‌کند، به کعبه تکیه می‌کند؛ در حالی که ۳۱۳ نفر نزد او جمع شده‌اند. اولین سخن و گفته‌اش این آیه است: ( بَقِیَّهُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)؛ «آنچه خداوند برای شما باقی گزارده، برایتان بهتر است، اگر ایمان داشته باشید». سپس می‌فرماید: «منم بقیه الله و من حجت خدا و خلیفه او برشمایم». پس سلام کننده‌ای بر او سلام نمی‌کند، مگر آنکه می‌گوید: السلام علیکَ یا بقیه الله فی ارضه، و زمانی که نزد او ۴ هزار نفر جمع شوند، از مکه بیرون می‌رود و در روی زمین معبودی غیر از خدای عزّوجل از بت و غیر آن باقی نمی‌ماند، مگر آنکه آتش در آن می‌افتد و خواهد سوخت.

ب رنامه‌های امام زمان پس از ظهور چیست؟

  • دفاع در برابر مهاجمان
  • نیایش
  • بیعت گرفتن
  • سخنرانی در مراسم بیعت
  • اجرای عدالت و حدود الهی
  • تکمیل تعداد یاران ۱۰ هزار نفر اصلی
  • تعیین حاکم برای مکه
  • خروج از مکه و عزیمت به مدینه
  • تخریب مساجد در مسیر جاده و مشرف
  • مقابله با عالمان دین‌ نما
  • مقابله امام با دشمنان

روایات در رابطه با سخنان امام زمان پس از ظهور چه می‌گویند؟

امام باقر(ع) در حدیثی می‌فرماید:

« یَقُومُ الْقَائِمُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ…»؛

امام قائم که قیام کند امری نو و کتابی نو و قضاوتی نو خواهد داشت و نیز امام صادق(ع) در روایتی به تشابه کار امام زمان(عج) با اقدام پیامبر اسلام(ص) اشاره کرده و می‌فرمایند:

« قَالَ یَصْنَعُ مَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ یَهْدِمُ‏ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ أَمْرَ الْجَاهِلِیَّهِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً»؛

همان‌کاری را که رسول خدا(ص) انجام داد، مهدی(عج) انجام می‌دهد. بدعت‌های موجود را خراب می‌کند، چنان‌که رسول خدا اساس جاهلیت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بنا می‌کند.

مضمون این احادیث در نگاه اولیه و ظاهری دلالت بر آوردن دینی جدید توسط ولی عصر(عج) دارند. با توجه به این مطلب بسیاری از اصول و اعتقادات مکتب تشیّع زیر سؤال می‌رود و به ناچار باید تفسیری مناسب با اصول اعتقادی تشیع عرضه شود.

بازدید : 581
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 4:34
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام –: یَأتی عُلَماءُ شیعَتِنَاالْقَوّامُونَ لِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَ أهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَهِ، وَالاْنْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ عَلی رَأسِ کُلِّ واحِد مِنْهُمْ تاجُ بَهاء، قَدِ انْبَثَّتْ تِلْکَ الاْنْوارُ فی عَرَصاتِ الْقِیامَهِ وَ دُورِها مَسیرَهَ ثَلاثِمِائَهِ ألْفِ سَنَه.

«تفسیر الإمام العسکری – علیه السلام -، ص. ۳۴۵، ح. ۲۲۶»

امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: آن دسته از علماء و دانشمندان شیعیان ما که در هدایت و رفع مشکلات

دوستان و علاقه‌مندان ما، تلاش کرده اند، روز قیامت در حالتی وارد صحرای محشر می‌شوند که تاج کرامت بر سر نهاده و نور وی، همه جا را روشنائی می‌بخشد و تمام أهل محشر از آن نور بهره‌مند خواهند شد.

بازدید : 503
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 4:34
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

ولادت امام اول شیعیان امام علی(ع) را خدمت همه شیعیان ایران تبریک عرض میکنیم.

این متن زندگی نامه این امام بزرگوار است امیدوارم مفید واقع شود:

حضرت علی ( ع ) نخستین فرزند خانواده‌هاشمی‌است که پدر و مادر او هر دو فرزند‌هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند‌هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند‌هاشم بن عبدمناف می‌باشد . خاندان‌هاشمی‌از لحاظ... فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت و بسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنی‌هاشم داشته است . یک از این فضیلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی ( ع ) موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت : خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت ، و به حق کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما ! لحظه‌‌‌ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و دیوار به هم پیوست . فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی مهمان خدا بود . و نوزاد خویش سه روز پس از سیزدهم رجب سی ام عام الفیل فاطمه را به دنیا آورد . دختر اسد از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت : پیامی‌از غیب شنیدم که نامش را علی بگذار .

دوران کودکی:

حضرت علی ( ع ) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند می‌خواست ایشان به کمالات بیشتری نائل آید ، پیامبر اکرم ( ص ) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد . تا آنکه ، خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد . ابوطالب عموی پیامبر ، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگی روبرو شد . رسول اکرم ( ص ) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پیامبر ( ص ) ، علی ( ع ) را به خانه خود بردند . به این طریق حضرت علی ( ع ) به طور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت . علی ( ع ) آنچنان با پیامبر ( ص ) همراه بود ، حتی هرگاه پیامبر از شهر خارج می‌شد و به کوه و بیابان می‌رفت او را نیز همراه خود می‌برد . بعثت پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع ) شکی نیست که سبقت در کارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است . و خداوند در آیات بسیاری بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر یکدیگر دعوت فرموده است . از فضایل حضرت علی ( ع ) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر ( ص ) باشند . ابن ابی الحدید در این باره می‌گوید : بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه معتزله اختلافی نیست که علی بن ابیطالب نخستین فردی است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده است .


حضرت علی ( ع ) نخستین یاور پیامبر ( ص ):

پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد ( ص ) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه ، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد . در این میان تنها حضرت علی ( ع ) مجری طرحهای پیامبر ( ص ) در دعوت الهیش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشناکردن خویشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دین خدا ترتیب داد . در همین ضیافت پیامبر ( ص ) از حاضران سؤال کرد : چه کسی از شما مرا در این راه کمک می‌کند تا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد ؟ فقط علی ( ع ) پاسخ داد :‌‌‌ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می‌کنم پیامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنیدن همان جواب فرمود :‌‌‌ای خویشاوندان و بستگان من ، بدانید که علی ( ع ) برادر و وصی و خلیفه پس از من در میان شماست . از افتخارات دیگر حضرت علی ( ع ) این است که با شجاعت کامل برای خنثی کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ایشان خوابید و زمینه هجرت پیامبر ( ص ) را آماده ساخت .

حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت:

بعد از هجرت حضرت علی ( ع ) و پیامبر ( ص ) به مدینه دو نمونه از فضایل علی ( ع ) را بیان می‌نمائیم :

1 - جانبازی و فداکاری در میدان جهاد : حضور وی در 26 غزوه از 27غزوه پیامبر ( ص ) و شرکت در سریه‌های مختلف از افتخارات و فضایل آن حضرت است .

2 - ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) کتابت وحی و تنظیم بسیاری از اسناد تاریخی و سیاسی و نوشتن نامه‌های تبلیغی و دعوتی از کارهای حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ایشان آیات قرآن چه مکی و چه مدنی ، را ضبط می‌کرد . به همین علت است که وی را از کاتبان وحی و حافظان قرآن به شمار می‌آورند . در این دوران بود که پیامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی ( ع ) پیمان برادری و اخوت بست و به حضرت علی ( ع ) فرمود : تو برادر من در این جهان و سرای دیگر هستی . به خدایی که مرا به حق برانگیخته است ... تو را به برادری خود انتخاب می‌کنم ، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان را فرا گیرد . حضرت علی ( ع ) داماد رسول اکرم ( ص ) عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جز علی ( ع ) کسی شایستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی‌که علی ( ع ) در میان نخلهای باغ یکی از انصار مشغول آبیاری بود موضوع را با ایشان در میان نهادند و ایشان فرمود : دختر پیامبر ( ص ) مورد میل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد . وقتی به حضور رسول اکرم ( ص ) رسید ، عظمت محضر پیامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنی بگوید ، تا اینکه رسول اکرم ( ص ) علت رجوع ایشان را جویا شد و حضرت علی ( ع ) با تکیه به فضایل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود : آیا صلاح می‌دانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادی رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .

غدیر خم:

پیامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکتش در راه برگشت در محلی به نام غدیرخم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد ، زیرا پیک وحی فرمان داده بود که پیامبر ( ص ) باید رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند . پس از نماز ظهر پیامبر ( ص ) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود :‌‌‌ای مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم درباره من چه فکر می‌کنید ؟ مردم گفتند : گواهی می‌دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می‌کردی پیامبر فرمود : آیا شما گواهی نمی‌دهید که جز خدای یگانه ، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ مردم گفتند : آری ، گواهی می‌دهیم . سپس پیامبر ( ص ) دست حضرت علی ( ع ) را بالا گرفت و فرمود :‌‌‌ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟ مردم گفتند : خداوند و پیامبر او بهتر می‌دانند . سپس پیامبر فرموند :‌‌‌ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . و این جمله را سه بار تکرار فرمودند . بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی ( ع ) تبریک گفتند و با وی بیعت نمودند .

حضرت علی ( ع ) بعد از رحلت رسول اکرم ( ص ):

پس از رحلت رسول اکرم ( ص ) به علت شرایط خاصی که بوجود آمده بود ، حضرت علی ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد. نه در جهادی شرکت می‌کرد و نه در اجتماع به طور رسمی‌سخن می‌گفت . شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردی و سازندگی افراد می‌پرداخت . فعالیتهای امام در این دوران به طور خلاصه اینگونه است :

1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی ( ع )

2 - تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای حکم حوادثی که در طول 23سال زندگی پیامبر ( ص ) مشابه نداشت .

3 - پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای دیگر .

4 - بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .

5 - حل مسائل هنگامی‌که دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره‌‌‌ای از مشکلات با بن بست روبرو می‌شد .

6 - تربیت و پرورش گروهی که از ضمیر پاک و روح آماده ، برای سیر و سلوک برخوردار هستند .

7 - کار و کوشش برای تامین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ احداث می‌کرد و قنات استخراج می‌نمود و سپس آنها را در راه خدا وقف می‌نمود .

خلافت حضرت علی ( ع ):

در زمان خلافت حضرت علی ( ع ) جنگهای فراوانی رخ داد از جمله صفین ، جمل و نهروان که هر یک پیامدهای خاصی به دنبال داشت .

شهادت امام علی ( ع ):

بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و برک بن عبدالله تمیمی‌و عمروبن بکر تمیمی‌در یکی از شبها گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونریزی‌ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد کردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی و برادرکشی حضرت علی ( ع ) و معاویه و عمروعاص است . و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند ، مسلمانان تکلیف خود را خواهنددانست . سپس با هم پیمان بستند که هر یک از آنان متعهد کشتن یکی از سه نفر گردد . ابن ملجم متعهد قتل امام علی ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند . آن شب حضرت علی ( ع ) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد ، ام کلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستید . حضرت علی ( ع ) فرمود : از قضای الهی نمی‌توان گریخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که این دو بیت را زمزمه می‌کرد عازم مسجد شد . کمر خود را برای مرگ محکم ببند ، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد . و از مرگ ، آنگاه که به سرای تو درآید . جزع و فریاد مکن ابن ملجم ، در حالی که حضرت علی ( ع ) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن آن حضرت وارد ساخت . شریفش را رنگین کرد . در این حال آن حضرت فرمود : فزت و رب الکعبه به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آیه 55سوره طه را تلاوت فرمود : شما را از خاک آفریدیم و در آن بازتان می‌گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می‌آوریم . حضرت علی ( ع ) در واپسین لحظات زندگی نیز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنین وصیت فرمود : شما را به پرهیزکاری سفارش می‌کنم و به اینکه کارهای خود را منظم کنید و اینکه همواره در فکر اصلاح بین مسلمانان باشید . یتیمان را فراموش نکنید ، حقوق همسایگان را مراعات کنید . قرآن را برنامه‌ی عملی خود قرار دهید . نماز را بسیار گرامی‌بدارید که ستون دین شماست . حضرت علی ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسید و در نجف اشرف به خاک سپرده شد ، و مزارش میعادگاه عاشقان حق و حقیقت شد .

بازدید : 389
يکشنبه 17 اسفند 1398 زمان : 5:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امام شناسی

« کُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:

هرگاه عَلَم و نشانه‌‌‌ای پنهان شود، عَلَم دیگری آشکارگردد، و هر زمان که ستاره‌‌‌ای افول

کند، ستاره‌‌‌ای دیگر طلوع نماید.

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 3
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 123
  • بازدید سال : 303
  • بازدید کلی : 11049
  • کدهای اختصاصی